____ღ مسافر مهتـــاب ღ____
سفر کرده ی من! برگرد و دل به من بسپار! تا با هم در جاده ی زندگی قدم بزنیم و بر فراز قله های عشق آواز بخوانیم! موقع رفتن بغض کرده بودی و من طاقت دیدن اشک هایت را نداشتم و به حوالی بی کسی خودم رفتم و در سکوت مردابی ام و بغض کویری ام و دلتنگی دریایی ام گریستم!!! هنوز نرفته بودی ولی دل من گرفته بود و دلتنگ بودم! به جای تو مهتاب برایم دست تکان داد! سفر کرده ی من! برگرد و اطلسی نگاهت را در باغ پاییزی چشمانم بکار!
نظرات شما عزیزان:
به شمش طلا خوستن ندادم پاسخ:بههههههههههههه!ایول،خوشم اومد!کارت درسته رفیق!
Power By:
LoxBlog.Com |